شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران(شارا)، با توجه به تغییرات سریع فناوریهای رسانهای، اتفاقی کمنظیر است که کتابی تخصصی در حوزة روزنامهنگاری و ارتباطات بتواند بیش از دو دهه در فضای علمی باقی بماند و به چاپ دهم برسد. نظر شما در باره این ماندگاری چیست؟
شکلگیری کتاب داستان خاصی دارد. نزدیک بیست سال پیش، در کنفرانس انجمن بین المللی تحقیق در ارتباط جمعی در کره جنوبی، در نشست آموزش روزنامهنگاری، هنگامی که مقالهای با عنوان "آموزش روزنامهنگاری در ایران" ارائه میکردم و میگفتم: مسائل روزنامهنگاری در کشورهای در حال گذار متفاوت با مسائل روزنامهنگاری کشورهای پیشرفته است و بنابراین کتابهای درسی غربی به تنهایی نمیتواند مشکلات آموزشی روزنامه نگاران کشورهای در حالگذار را حل کند؛ یکی از افراد هیئت رئیسه که استاد دانشگاه آمریکایی بیروت بود کمی با حالت طنز گفت دانش، دانش است و ایران و آمریکا ندارد. من در جواب گفتم در ایران اگر یکی از وزرا مصاحبة مطبوعاتی داشته باشد و 20 روزنامهنگار پشت در منتظر باشند، تا زمانی که دوربین تلویزیون نیامده باشد وزیر حاضر به مصاحبه نخواهد بود. در حالیکه در هیچ کتابی ذکر نشده است که چطور روزنامهنگار منتظر پشت در دفتر وزیر ساعت انتظارش را تحمل کند تا اثری بر کارش نگذارد. این پاسخ گفتگوی ده دقیقه ای آکادمیکی را به دنبال داشت که منتج به حذف مخالفت با این دیدگاه شد.
وقتی از آن کنفرانس بازگشتم، پرسشنامهای برای حدود 30 نفر از اساتید و روزنامهنگاران کشورهای مختلف - از جمله چند تن از استادان حاضر در کنفرانس سئول - تهیه کردم و برایشان پست نمودم. سوال اصلی من مربوط به همان دیدگاهی بود که در آن کنفرانس مطرح کرده بودم. اکثر آنها با نظر من موافق بودند و همین امر موجب شد تا کوشش کنم اولین کتاب را با همین روش تالیف نمایم. یعنی ارتباطات کاربردی را در بستر فرهنگ جامعه معاصر ایران دنبال کنم. تجربیات و راه حل های بسیاری از روزنامه نگاران با سابقه جمع آوری، دسته بندی و تئوریزه شد. حتی کتاب با پیشینه مصاحبة خبری در ایران شروع شده است. آن مصاحبه مربوط به زمانی است که جاده هراز هنوز نیمهکاره بوده و یک روزنامهنگار به خود جرئت میدهد و وزیر طرق و شوارع دورة رضا شاه را بسیار محتاطانه و دست به عصا سؤال پیچ می کند. در واقع خیلی محترمانه میپرسد چطور جادهای را که به اتمام نرسیده افتتاح کردید؟ این همان مشکلی است که گریبان ما را رها نکرد و همین هشت سال اخیر نیز با آن مواجهه بودیم.
زمانی که کتاب به چاپ چهارم رسید هنگامی بود که تحقیق"وضعیت انتقاد در ایران" پایان یافته و در آنجا مدلی برای نظام مطلوب دولت، مردم و مطبوعات در ایران پیشنهاد شده بود. از استقبال خوانندگان کتاب استفاده کرده و آن مدل را به عنوان فصل دهم به کتاب اضافه کردم و این گونه بود که ویرایش دوم بومی تر از ویرایش اول منتشر شد.
وقتی که کتاب به چاپ نهم رسید، ناشر با من تماس گرفت و در باره ویرایش جدید کتاب سؤال کرد. اگرچه بین ویرایش دوم خیلی فاصله افتاده بود و لازم بود کتاب از نظر منابع غربی بهروز شود، اما در آن موقع درگیر کارهای نیمه تمامی بود که بازنگری کتاب مصاحبه به وقت کافی احتیاج داشت. اینگونه بود که از دفتر مطالعات خواستم تا چاپ دهم را متوقف کنند و فرصت ویرایش جدید را به من بدهند.این فرصت داده شد و در نتیجه چاپ دهم چه از نظر بومیبودن و چه بهروز بودن منابع غربی غنی است.
در قسمتی از کتاب نیز عنوان کرده اید کتابهای روزنامهنگاری غربی داروی دردهای روزنامهنگاری مقیم کشور در حال گذار نیست، به نظر شما روزنامهنگاری فراتر از یک فن است ؟
روزنامهنگاری به شدت از دانش ارتباطات برخوردار است؛ یعنی شما یک دانش ارتباطات دارید که در داخل آن حرفة روزنامهنگاری قرار دارد. در واقع هنگامی که شما دانشی را به کار میگیرید فنی را انجام میدهید.
در رسانههای داخلی، فضای درونسازمانی و برونسازمانی تا چه حد بر عینیت مصاحبه خبری تأثیر دارد؟ به تعبیر دیگر انحصار رسانهای و تجاریشدن رسانه تا چه حد بر خالیبندی یا بولوف رسانهای که در متن کتاب از آن یادکرده اید تأثیر دارد؟
موضوع پیچیده است. در جشنوارة مطبوعات اخیر معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد از بنده خواستند تا بهجای ایشان سخنرانی کنم بنده در آن سخنرانی اشاره کردم که وقتی مطبوعات را توقیف میکنند و روزنامهنگار صبح روز بعد متوجه میشود شغل خود را از دست داده است و زمانی که او احساس ناامنی شغلیکند و معلوم نباشد که اگر توانست در روزنامه ای دیگر فعالیت کار پیدا کند، آیا دوباره هم همین شغل را می تواند داشته باشد؟ آیا اگر آن را دوباره از دست داد مشخص نیست جای دیگر به او کار بدهند. بنابراین در شغل بعدی به این فکر میکند که چگونه گلیم خود را از آب بیرون بکشد نه گلیم مردم را. در نتیجه سکه بهار آزادی میگیرد و آن وقت قطار تهران-شیراز را با تمام جزئیات در روزنامه افتتاح میکند؛ ستونهای روزنامه به صورت پنهان فروخته میشود و فساد سنگینی در نظام روزنامهنگاری کشور شکل میگیرد. حالا شما در زمینه فضای درونسازمانی و برونسازمانی صحبت می کنید که اوضاع خیلی بدتر است. زیرا همه عوامل درونسازمانی و برونسازمانی بر عملکرد تأثیرگذار است. این طور نیست که یک نفر اراده کند و به واقعیت نزدیک شود و مصاحبه خود را به عنوان دیدبان جامعه انجام دهد و قطعاً موفق شود. یادم میآید چند سال پیش در یکی از مصاحبهها گفتم که اگر از اخلاق حرفهای روزنامهنگاری صحبت میکنیم باید از اخلاق حرفهای دولتمردی نیز صحبت کنیم. در نظامی که حکومتمردانش اخلاق حرفهای نداشته باشند، روزنامهنگاری نمیتواند اخلاق حرفهای داشته باشد.
مصاحبه خبری در رسانههای جریان اصلی Mainstream Media و رسانههای خرد نظیر Citizen Media, Alternative Media بیشتر بر چه ارزشهای خبری تکیه دارد؟
رویداد، خبر نیست، خبر انعکاس رویداد است. اینکه کدام رویداد خبر میشود تابع ارزشهای خبری است. در خیلی از کشورها رویدادهایی هستند که ارزش خبری ندارند ولی خبر میشوند، اما اگر بخواهیم درست کار کنیم رویدادی خبر است که ارزش خبری داشته باشد و یکی از هفت ارزش خبری را داشته باشد. چه در رسانه های جریان اصلی و چه رسانه های کوچک
روش تحقیق نظریة زمینهای، swot و تکنیکهای گردآوری اطلاعات مثل فوکوس گروپ، مصاحبه عمیق ساخت نیافته مستلزم مصاحبه است.کتاب روشهای مصاحبه خبری تا چه حد میتواند خواننده را برای مصاحبه علمی آماده سازد؟
این دو نوع مصاحبه، دو حوزة متفاوت هستند. ماجرای مصاحبه خبری با مصاحبه های ساخت نیافته یا نیمه ساخت یافته رویکردهای کیفی در پژوهش های علوم اجتماعی تفاوت دارد.
به نظر شما دانشکدههای روزنامهنگاری، مؤسسات آموزشی و خبرگزاریها تا چه حد در آموزش روزنامهنگاری بهویژه مصاحبههای خبری موفق هستند؟
اگر روزنامهای بتواند به واقعیت نزدیک شود و بخواهد مقامات بلندپایه کشور را به اتکاء بر مطالعات پردامنه، گسترده و ضمناً عمیق خود در باره یک موضوع سؤال پیچکند، یا خالیبندیهای فلان وزیر را برملا کند، مطمئن باشید فنون روزنامهنگارانه این کار را را از هر کجا باشد بدست می آورد وعمل می کند. روزنامهنگاران برجستهای در طول تاریخ بوده اند که دانشکده نرفتهاند و روزنامهنگاران بسیاری که از طریق آموزش های دانشگاهی روزنامه نگاری، خدمتگزاران برجسته ای به جامعه شده اند. مشکل ما این نیست؛ مشکل ما این است که انگیزه چنین یادگیری هایی را باید به روزنامهنگاران ایرانی بازگردانیم.
منبع: دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها
|